-
جرعه ای از شراب روحانی((اسلام را چند میفروشید؟!!!!))
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 20:37
یکی از ایرانیانی که مقیم لندن بود تعریف میکرد که یکروز سوار تاکسی میشود و کرایه را میپردازد.راننده بقیه پول را که بر می گرداند ، بیست پنس اضافه تر میدهد ! میگفت چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه ؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا اینو زیادی دادی... گذشت تا به...
-
جرعه ای از شراب روحانی((شهید چمران))
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 20:11
آنانکه به من بدی کردند مرا هوشیار کردند. آنانکه به من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند. آنانکه به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند. آنانکه به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند.
-
جرعه ای از شراب روحانی((کوره مهر خدا))
جمعه 20 مردادماه سال 1391 09:40
چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست که خدمتی بسزا برنیامد از دستم خدای مهربان من.. ای آنکه دشت رحمتت را نهایت نیست و باران لطفت را شمارش نشاید و غواصان اندیشه را به اعماق اقیانوس احسان تو راهی نیست. ای آنکه خورشید عنایتت را بر همه(زاهد و گنهکار) یکسان میتابانی . ای آنکه باران لطفت عاصی و متقی را سیراب میکند. ای آنکه چشمه...
-
جرعه ای از شراب روحانی(( بهشت تو را میخواند))
شنبه 14 مردادماه سال 1391 22:30
در نامه ای منتسب به چارلی چاپلین خطاب به دخترش :((دخترم برهنگی افیون عصر ماست.)) ابلیس چون بر آدم سجده نکرد مغضوب رب شد و رانده شد از مقام قرب الهی.و قسم خورد که : ((فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک المخلصین)) و در این جمله کوتاه 7 بار تاکید به کار رفته و ابلیس قسم خورد به عزت الله که تمام آدمیان را گمراه کند مگر...
-
جرعه ای از شراب روحانی((عشق واقعی))
شنبه 14 مردادماه سال 1391 22:29
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد احساس نمودم که دلم در خطر افتاد تا چشم من افتاد به گلــــــبرگ جمالت زیبایی گلهــای بهاری از نظر افتاد عزیز من چشمان تو دریچه پیوستن به نور است . اگر هماره چشمانت را به تاریکی مانوس کنی آن هنگام که نور محبوب بر تو افتد چشمانت را خواهی بست. باید تاریکی را راند . چشمانت را به نور عادت ده...
-
جرعه ای از شراب روحانی((از جای برخیز))
شنبه 14 مردادماه سال 1391 19:51
اگر تمام ابرهای آسمان ببارند گل های قالی نخواهند شکفت و این قانون زیر پا ماندن است. عزیز من کمی بیندیش اگر همچنان زیر بار تعلقات مادی بمانی هیچگاه لذت دیدار محبوب را نخواهی چشید . لازمه رسیدن گسستن است . تا از خود نگسلی چگونه به محبوب برسی؟ تو خود را از میانه بردار تا محبوب را نمایان بینی توخود حجاب خودی حافـــــظ از...
-
جرعه ای از شراب روحانی(( خدا من را میبیند))
شنبه 14 مردادماه سال 1391 19:50
الم یعلم بان الله یری (( آیا بنده نمیداند که خدا او را میبیند )) سوره علق توجه کرده ای وقتی میخواهی عکس بگیری چقدر به سر و وضعت میرسی چقدر به ژستت توجه داری از این مهمتر آن زمانی است که میخواهند از تو فیلم بگیریرند آن وقت به همه حرکاتت توجه میکنی و... با این که میدانی اگر عکس یا فیلمت خوب نشد دوباره میشود کرفت. آیا ته...
-
جرعه ای از شراب روحانی((خدا هست))
شنبه 14 مردادماه سال 1391 19:48
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در حال گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات مختلف صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسیدند آرایشگر گفت : (( من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد )) مشتری پرسید: ((چرا باور نمکنی)) آرایشگر گفت : ((کافی است که به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد) به من بگو اگر خدا وجود داشت...
-
جرعه ای از شراب روحانی((تغیر دنیا را از خود ت شروع کن))
شنبه 14 مردادماه سال 1391 19:45
بر سر گور کشیشی در کلیسای وینستر نوشته شده است : کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است، من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را نیز بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم که شهرم را تغییر دهم در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک که در آستانه مرگ هستم میفهم...
-
جرعه ای از شراب روحانی ((من انسانم))
جمعه 13 مردادماه سال 1391 17:02
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست خداوند به فرشته های مقرب خود فرمود به زمین فرود آیید و مشتی خاک برگیرید تا آدمی سازم. یکایک آمدند اما زمین از دادن خاک ابا کرد .خالق ازراییل را فرستاد تا خاک برگیرد ازراییل با غضب مشتی خاک برگرفت.خالق خاک را گل نمد سالیانی این خاک در گوشه ای افتاده بود...
-
جرعه ای از شراب روحانی(( شمشیرها بر جسم حسین (ع) سجده کردند))
جمعه 13 مردادماه سال 1391 16:59
صلت علی جسم الحسین سیوفهم فغدا لساجده الظبا محرابا ترجمه: شمشیرهایشان بر جسم حسین (ع) نماز خواندند ،آنگاه که جسم پاکش محراب شمشیرهای سجده کننده شد. هر اتفاق یا حادثه ای که در جهان واقع میشود 2 نوع اثر از خود به جا میگذارد یا بهتر بگویم از دو زاویه مختلف میشود به آن نگاه کرد اول : از دید ظاهری یعنی آن پیامدی که در...