شراب روحانی

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی تادمی بیاسایم زین حجاب جسمانی

شراب روحانی

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی تادمی بیاسایم زین حجاب جسمانی

جرعه ای از شراب روحانی((نمازت را قضا کن!!!))

درویشی مهمان پادشاهی بود چون بطعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بیش ازآن کرد که عادت او تا ظن صلاحیت در حق او زیادت کنند.

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی          کین ره که تو میروی به ترکستان است 

چون به مقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند.

 پسری صاحب فراست داشت گفت: ای پدر باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی، گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی تا بکار آید

ای هنر ها گرفته بر کف دست       عیبها بر گرفتته زیر بغل

تا چه خواهی خریدن ای مغرور     روز در ماندگی بسیم دغل    
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد